هفته 36 بارداری
سلام نی نی خوشگلم.
من و بابایی این روزا سر از پا نمیشناسیم و آخر هر شب یه روز از روزای باقی مونده کم می کنیم،اون لحظه برق تو چشمامون غیر قابل توصیفه. آخه این به شوق دیدن تک ستاره ی قلبمون ابولفضله..
امروز صبح بابایی می گفت اگه من صبحها لبخند بسرم رو ببینم دیگه دلم نمی یاد برم سر کار باباییه دیگه.... . عاشق همین کاراشم.
بابایی این روزا درگیر کارای خونه و تعمیرشه.. طفلی حسابی خسته میشه.. آخه قراره هفته آینده بریم یه خونه جدید که انشالله شما اونجا قدم نازتو میذاری..
این روزای آخر دیگه از ساعت ٤ - ٥ صبح که بیدار می شم خوابم نمی بره تا بابایی هم بیدار بشه و بره سر کار. بعدش اگه خوابم بیاد ١ -٢ ساعتی می خوابم در غیر اینصورت به همون خواب بعد از ظهر اکتفا می کنم.
به زودی میبینمت مامانی عسلم. دوستت دارم پسرم همش تو رو تو ذهنم تصور می کنم که داری بازی می کنی. واااااااااااااااای خدای من خیلی بامزه ای شیرینم.