ابولفضلابولفضل، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

پيشي ملوس مامان

دلنوشته هايي براي اووچكوولوم

1391/2/5 10:05
نویسنده : مامان فاطمه
290 بازدید
اشتراک گذاری

روزهاي آخره و يه حس به من ميگه قراره دوباره متولد بشم
بازندگي كه درون من متولد ميشه...
من مفتخرشدم كه يك زندگي تازه در بطن وجود من شكل بگيره
اين افتخار بزرگيه كه خداي مهربون نصيبم كرده..
ومن تا عمردارم قدردان اين نعمت بزرگ هستم..
حالا ميدونم خدا زنها رو بيشتر ازمردها دوست داره
 آخه حس مادر شدن خيلي زيباست..
پسركم بايد به دنيا بياي و ازبزرگي و عظمت خدا لذت ببري
وقتي اولين بار صداي قلبت رو شنيدم اين معجزه باورم شد
صداي قلبت يك سمفوني بود
كه ميشه اسمش رو گذاشت سمفوني اميد با نوازندگي خالق دنيا..
نميدونم دستهام توانايي داشتنت رو دارن يانه ؟ وقتي براي اولين بار
قراره در آغوش من بزارن..
يابه اندازه كافي گرم و امن هست يا نه ؟
گرچه همه سعي و تلاشم و ميكنم اونجور كه بايد باشم اما گاهي
ترديدها مثل اسيد درونم و آب ميكنه..
وقتي تكون ميخوري انگار عرش خدا به صدا درمياد
وتو داري خدا رو ستايش ميكنيكه چقدر بزرگ و تواناست
اگه اراده نميكردي بياي تو اين دنيا اگه ميترسيدي ازدنيا و مشكلاتش هيچ بودي
اما حالا هستي باتمام زيبايي ها و سختي ها و آرامشي كه در دنياست..
ببين چه جنگي رو پيروز شدي بودن عليه عدم..
وتو هميشه پيروز ميشي اگه خودت بخواي و جسور باشي..
تو تبلور قدرت خدايي درون من.
امروز روز شمار بالاي صفحه به من ميگه 20 روز ديگه مونده تا اومدن تو
براي اولين بار كه ببينمت چه كار ميكنم
شوق اون لحظه ها كلافم ميكنه
پسركوچولوم ..در كنار هم 36 هفته رو پشت سر گذاشتيم
هرروز و هر ثانيه باهم نفس كشيديم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)